سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بازدید : مرتبه
تاریخ : پنج شنبه 89/7/29
مهمانی در مهتاب
نوشته : آر. ال. استاین
مترجم: غلامحسین اعرابی

تریستان حیرت زده پرسید : یعنی تو …تو واقعا می خوایی ما این آشغالا رو بخوریم؟
آجلا یک بشقاب چینی پر گوشت خام را به دست او داد


رزا رویش را از آقای مون برگرداند و گفت: قطعات خام بدن حیوانات؟ خواهش می کنم…. و با دست شکمش را گرفت.
آنجلا یک قطعه لزج ارغوانی رنگ و پف کرده را که باز هم شبیه روده بود توی بشقاب تریستان گذاشت و گفت: زود باش بخور.!
تریستان فریاد زد: محاله!
در کنار او ری به قسمتی از روده زرد رنگ – یا هر چیزی دیگری که بود- در بشقاب خود زل زده بود.
همراه با غرشی از خشم ان را برداشت و به دیوار مقابل کوبید که با صدایی شلپ
گونه پس از برخورد با کاغذ دیواری روی کف پوش چوبی اتاق افتاد.
آقای مون با قدم هایی محکم به طرف ری رفت و رو در وری او ایستاد و گفت: پدر و مادرت بهت یاد ندادن با غذای خودت بازی نکنی؟
سپس یک قطعه ارغوانی و براق را از داخل ظرف برداشت و ان را به زور توی دهان
ری چپاند و فریاد زد: بخور! زود باش می دونی که ازش خوشت میادى منم می
دونم که تو عاشق اونی!
وقتی گوشت خام و لزج از گلوی او به پایین سر خورد صدای بلند بلعیده شدن آن شنیده شد سپس ری روی زمین دولا شد و شروع به عق زدن کرد.
آقای مون رو به تریستان کرد و همچون سگی که پارس کند گفت: لازمه که تو رو هم من غذا بدم؟
تریستان دید که هیچ چاره ای برایش نمانده است گوشت خام و لزج را برداشت سرد
و مانده بود با خود فکر کرد شاید بتواند بدون چشیدن ظعم ان آن را فرو دهد.
آن را به طرف دهانش برد نفس عمیقی کشید و نفس خود را نگه داشت
سپس ان را در دهان گذاشت.
اوه…..متوجه شد که بزرگتر از آن است که بتواند یکجا آن را ببلعد.
با حالت نفرت و انزجا دندان هایش را روی آن فشار داد نرم و آبدار بود مثل جگر خام.
سعی کرد ان را بجود ولی ناگهان معده اش به هم خورد و عق زد. سپس دولا شد و همه را تف کرد
آقای مون که بالای سر او ایستاده بود با خشونت گفت: تو داری ادا در میاری تو عاشق طعم گوشت خام هستی مگه نه تریستان؟
تریستان مزه ترش گوشت را روی زبانش حس می کرد دوباره عق زد.آقای مون با لحنی هیجان زده گفت: تریستان چرا اقرار نمی کنی…
چرا اقرار نمی کنی که آدم گرگ هستی و بذاری دوستانت برن خونه؟
تریستان در همان حال که شکمش را چسبیده و روی زمین دولا شده بود سعی کرد نفس بکشد.
با خود فکر کرد : چرا او به من گیر داده است؟ چه می توانم بکنم؟
چگونه می توانم به او ثابت کنم که من آدم گرگ نیستم؟

(ادامه دارد.....)





ارسال توسط صادق خدری
آرشیو مطالب
امکانات جانبی

بازدید امروز: 10
بازدید دیروز: 5
کل بازدیدها: 22333

لینک های روزانه

دانلود فیلم

سایت ساز رایگان

بهراد آنلاین

کلیپ موبایل

دانلود فیلم

نرم افزار موبایل

قائم پرس